نوشته شده توسط : علی

 

 مادر مختار می‌گوید: پس از تولد مختار، خواب دیدم کسی به من می‌گوید: این فرزند تو، پیش از آن که به سن بالا برسد، سرد و گرم زندگی را خواهد چشید و ترس او ریخته خواهد شد و پیروان زیادی پیدا خواهد کرد.

خبرگزاری فارس: مادر «مختار» پس از تولد او چه خوابی دید
  •  
  •  
  •  

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، شیعیان در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشه‌ناپذیر اسلام هنگام حاکمیت‌ ظلم با انگیزه‌های خداجویانه، جنبش‌هایی را سازمان داده و حوادثی را به وجود آوردند.

یکی از این جنبش‌ها به رهبری مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین(ع) اتفاق افتاد،‌ او این حرکت را شب پنج‌شنبه 14 ربیع‌الاول سال 66 هجری با شعار «یا لثارات الحسین» آغاز کرد.

با توجه به پخش سریال «مختارنامه» از شبکه‌های مختلف تلویزیون، بر آن شدیم در سلسله گزارش‌هایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی بپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجت‌الاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه می‌شود.

*مادر مختار

نام مادر مختار «دَوْمَه» و از زنان با شخصیت تاریخ اسلام است، درباره او گفته‌اند: «مِنْ رَبّات الفَصاحَةِ وَلْبَلاغَةِ وَالْرَأی وَالْعَقل»، وی، از زنان سخنور و با تدبیر عاقله بود.

«ابوعبید»، پدر مختار، قبل از ازدواجش بسیار مشکل ‌پسند و در پی همسری ایده‌آل بود، او همسری می‌خواست که از نظر اصالت، نجابت، وجاهت، حسب و نسب، شایسته باشد و هر کسی که به او پیشنهاد می‌شد نمی‌پذیرفت، شبی در خواب می‌بیند که یک نفر به او می‌گوید: برو «دومه زیبا» را بگیر که پشیمانی ندارد و او همان است که می‌خواهی!

دومة، دختر «وهب بن عمر بن معیّب» بود و به خاطر وجاهت و دیگر محسناتش، او را «دومة الحسناء» لقب داده بودند.

او خواب خود را برای خانواده‌اش تعریف کرد، آنان گفتند:‌ این خواب اعتباری ندارد، ولی یکی از میان آنان گفت: این یک دستور است، تعجیل کن و با دَومه ازدواج کن! به این ترتیب، ابوعبید دل به دریا زد و با این دوشیزه که دل خواهش بود، ازدواج کرد و این خانم از شوهرش باردار شد.

دومه می‌گوید: هنگامی که حامله بودم؛ شبی خواب دیدم که گوینده‌ای در عالم رویا، این سرود را برایم می‌خواند:

اَبشِری بالوَلَدِ/اَشَبَهُ شیءٍ باَلاَمة

اِذ الرِجالُ فی کَبَد/تقَاولَوا علَی لَبَد

کانَ لَهُ حظُّ الأَسَد

یعنی: مژده به یک پسر پسری مثل شیر در گرماگرم نبرد او بهره کاملی از شجاعت دارد و پس از چندی خداوند نوزادی پسر، به ابوعبید عطا فرمود و او نامش را «مختار» گذاشت و خداوند، چند فرزند دیگر نیز از همین خانم، به ابوعبید داد که عبارتند از: «جبر»، «اباجبر»، «ابوحکم»، «ابوامیّه»، «اسید» و «صفیه» که این دختر بعدها همسر عبدالله بن عمر شد.

مادر مختار تا شهادت او زنده و پیرزنی فرتوت بود که در جریان محاصره «دارالاماره» به دست نیروهای «مصعب بن زبیر» نیز حضور داشت و در محاصره بود.

«ابوعجین» می‌گوید: آن روز که تعدادی از یاران و نزدیکان مختار، در محاصره قصر کشته شد و مردم هزیمت شدند، من به مادر مختار پیشنهاد کردم که بیا تا تو را به دوش بگیرم و از معرکه نجات دهم، وی با شجاعت تمام این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «به خدا قسم اگر دستگیرم کنند و اسیر شوم، بهتر از آن است که مرا به دوش بگیری و نجاتم دهی».

*تولد و دوران کودکی مختار

او در سال اول هجرت، متولد شد، ابن اثیر می‌گوید:‌ از نخستین نوزادان مسلمانی که در سال اول هجری به دنیا آمدند «مختار» و «زیاد بن ابیه» بودند.

آری، مختار در مدینه متولد شد، زیرا پدر او پس از اسلام آوردن به مدینه هجرت کرد. مادر مختار می‌گوید: «پس از تولد مختار، باز خواب دیدم کسی به من می‌گوید: این فرزند تو، پیش از آن که به سن بالا برسد، سرد و گرم زندگی را خواهد چشید و ترس او ریخته خواهد شد و پیروان زیادی پیدا خواهد کرد».

صاحب تاریخ فخری گوید: «مختار، با شرافت نفس و علو همت و بزرگواری پرورش یافت».

*شیربچه شجاع

او هنوز نوجوانی کم سن و سال بود و بیش از 13 بهار از عمرش نگذشته بود که در جبهه جنگ بزرگی شرکت کرد، هنگامی که ارتش اسلام برای جنگ با ارتش کسری از مدینه به طرف سرحدات عراق و ایران حرکت کرد، فرماندهی این لشکر به دستور خلیفه دوم به پدر مختار (ابوعبید) واگذار شده بود.

ابوعبید فرزندش مختار را نیز برای جهاد در این بسیج شرکت داد و به این وسیله مختار 13 ساله از جمله رزمندگان شد که برای اولین‌ بار در جنگی عظیم شرکت می‌کرد.

این جنگ به واقعه «قسّ ناطف» معروف است که بین نیروهای اسلام و فُرس به وقوع پیوست.

همچنین «سعد بن مسعود»، عموی مختار که از شخصیت‌های به نام اسلام و از یاران مخلص امیرمؤمنان و ائمه اطهار(ع) بود، نیز در این جنگ شرکت داشت، مختار، در این جبهه به شدت فعالیت می‌کرد که از چنگ پدر بگریزد و وارد خط مقدم درگیری با دشمن شود، اما عمویش «سعد بن مسعود» او را از این کار باز می‌داشت.

این تجربه عملی، برای نوجوانی که در قبیله شجاع «ثقیف» پرورش یافته بود، اثر به سزایی در پرورش شهامت و شجاعت او داشت: و به این ترتیب، او جنگجویی شجاع و بی‌پروا، از آب درآمد».



:: بازدید از این مطلب : 681
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 11 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
کلام‌هایی کوتاه و پرمحتوا از امام سجاد (ع)؛
 

 

 
 
هر کس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتى خداوند را ملاقات مى‌کند که از او راضى و خوشنود است ...
 

گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ کلمات گوهربار اهل‌بیت (ع) بالاترین پشتوانه فرهنگ بالنده انقلاب اسلامى است که توصیه‌های فراوانی به فراگیری و به کارگیری آنها در زندگی روزمره شده؛ در اینجا چند کلام کوتاه و پرمحتوا از امام سجاد (ع) ارائه می‌شود.


1. إنَّ الْمَعْرِفَهَ، وَ کَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَ قِلَّهُ ریائِهِ، وَ حِلْمُهُ، وَ صَبْرُهُ، وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.
همانا معرفت و کمال دین مسلمان در گرو رها کردن سخنان و حرف‌هایى است که به حال او و دیگران سودى ندارد، از ریا و خودنمایى دورى جستن، در برابر مشکلات زندگى بردبار و شکیبا بودن و داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است.
«تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11»
 

پاداش کسی که برای رضای خدا ازدواج کند


2. مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَوَصَلَ الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بتَاجِ الْمَلَکِ یَوْمَ الْقِیامَهِ.
هر کس براى رضا و خوشنودى خداوند ازدواج کند و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند مى‌گرداند.
«مشکاه الأنوار: ص 166»


3. کانَ [رسولُ الله] إذا أوَى إلىَ مَنزِلِهِ، جَزَّءَ دُخُولَهُ ثَلاثَةَ أجزَاءٍ: جُزءاً لِلَّهِ، وَجُزءاً لِأهلِهِ، وَجُزءاً لِنَفسِهِ.
پیامبر صلی الله علیه و آله وقت خود را در منزل به سه قسمت می‌کرد: بخشی برای (عبادت) خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش.
«مکارم الأخلاق، ج 1، ص 44»


گناهانی که باعث نزول عذاب می‌شوند


4. وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم.
گناهانى که باعث نزول عذاب مى‏شوند عبارتند از ستم کردن به شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم و دست انداختن و مسخره کردن آنان.
«معانى الاخبار، ص 270»
 

5. ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابهِمْ، وَإشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکأ ‏عَلی خَطیئَتِهِ.
سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنها، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی ‏که برای آخرت و دنیایش مفید باشد و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.‏

«تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 3»


تمام خوبی‌های دنیا و آخرت در چیست؟


6. رَأیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ.
تمام خیرات و خوبی‌های دنیا و آخرت را در چشم‌پوشی و قطع طمع از زندگی و اموال دیگران می‌بینم.
‏«اصول کافی: ج 2، ص 320»


7. إیّاکَ وَمُصاحَبَةُ الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُکَ بِأَکْلَةٍ أوْ أَقَلّ مِنْ ذلِکَ وَإیّاکَ وَمُصاحَبَةُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُونا فى کِتاب ِاللّهِ.
بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق؛ چون که او به یک لقمه نان و چه بسا کمتر از آن هم، تو را مى‌فروشد و مواظب باش از دوستى و صحبت کردن با کسى که قاطع صله رحم مى‌باشد؛ چون که او را در کتاب خدا ملعون یافتم.
«تحف العقول ص 202، بحارالا نوار: ج 74، ص 196، ح 26»


خصلت‌هایی که اگر کسی داشته باشد ایمانش کامل خواهد شد


8. أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إسْلامُهُ، وَمَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَلَقِیَ رَبَّهُ وَهُوَ عَنْهُ راضٍ: وِقاءُ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس، وَصِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَالاْ سْتحْیاء مِنْ کُلِّ قَبِیحٍ عِنْدَ اللّهِ وَعِنْدَ النّاسِ، وَحُسْنِ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.


هر کس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتى خداوند را ملاقات مى‌کند که از او راضى و خوشنود است:
 

1. خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقع و چشم داشتى، به مردم خدمت کند.
2. راستگویى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى
3. حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى
4. خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود

«مشکاة الا نوار: ص 172، بحارالا نوار: ج 66، ص 385، ح 48»


9. إنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلى یَسارِکَ فَاعْتَذَرَ إلَیْکَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.
چنانچه شخصى تو را بدگویى کند و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذیرا باش.

«مشکاه الأنوار: ص 229، س 10، بحارالأنوار: ج 78، ص 141، ح 3»


حق شکم بر انسان


10. وَ أمّا حَقُّ بَطْنِکَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعاءً لِقَلیل مِنَ الْحَرامِ وَ لا لِکَثیر، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِى الْحَلالِ.
حقى که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ قرار ندهى، بلکه در چیزهاى حلال هم صرفه جویى کنى و به مقدار نیاز استفاده نمایى.

«تحف العقول: ص 186، بحارالأنوار: ج 71، ص 12، ح 2»


11. و اما حق الصغیر فرحمته و تثقیفه و تعلیمه و العفو عنه و الستر علیه و الرفق به و المعونة له و الستر علی جرائر حداثته فانه سبب للتوبة و المداراة له و ترک مما حکته فان ذلک ادنی لرشده.


و اما حق کودک، مهر ورزیدن به او، پرورش و آموزش وی و گذشت و پرده‌پوشی از خطاهای کودکانه وی و نرمش و کمک کردن به اوست؛ زیرا سبب توبه، مدارا و تحریک نکردن او و نیز کوتاهترین راه برای رشد او خواهد بود.
«رساله حقوق امام سجاد علیه السلام»
 

خداوند از چه مردانی راضی‌تر است؟


12. و ان ارضاکم عند الله اسبقکم علی عیاله.
خداوند از مردانی راضی‌تر است که در مخارج عائله گشایش دهند.
«بحار ج 104 ص73 به نقل از رساله امام سجاد علیه السلام»


13. و اما حق رعیتک بملک النکاح فان تعلم ان الله جعلها سکنا و مستراحا و انسا و واقیة و کذلک کل واحد منکما یجب ان یحمد الله علی صاحبه و یعلم ان ذلک نعمة منه علیه و وجب ان یحسن صحبة نعمة الله و یکرمها و یرفق بها و ان کان حقک علیها اغلظ و طاعتک بها الزم فیما احببت و کرهت ما لم تکن معصیة فان لها حق الرحمة و الموانسة و موضع السکون الیها قضاء اللذة التی لابد من قضائها و ذلک عظیم و لا قوة الا بالله.
 
و اما حق همسرت آن است که بدانی خداوند متعال با آفرینش او وسیله آرامش و رفاه و انس و نگهداری تو را فراهم نموده است. هر کدام از شما زن و مرد بر نعمت وجود دیگری خدا را سپاس گوید و بداند که این نعمت الهی است. بر او و بر تو واجب است که نعمت الهی را گرامی داشته و در معاشرت با او خوشرفتاری و رفق پیشه کنی اگر چه حق تو بر زن سخت‌تر و رعایت محبوب و مکروه تو (اگر زیاده خواهی نباشد) بر او لازم‌تر است، ولی زن حق مهربانی و انس بر تو دارد و جایگاه آرامش و آسایش غریزه‌ای است که گریزی از آن نیست و این حق بزرگی است.
«رساله حقوق امام سجاد علیه السلام»



:: بازدید از این مطلب : 732
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
وبلاگ «هم اندیشی دینی»
 

 

 
 
معاویه با در آمیختن فرهنگ اموی خود با فرهنگ روم، ارزش­های جامعه را به سوی دنیاپرستی و دوری از معنویت سوق داد. او در برابر نگاه های کنجکاو مردم ...
 

جریده اینترنتی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «هم اندیشی دینی» چنین آمده است:

 

ای کاش معاویه از‌‌ همان ابتدا به صورت علنی منکر اسلام می‌­شد و راه خود را از راه اسلام جدا می‌­کرد! در این صورت رفتار‌ها و انحراف­های او به پای اسلام نوشته نمی‌­شد، اما معاویه اسلام را دستاویز خود قرار داد تا عصاره­ی معنوی آن را بیرون بکشد و تفکر اومانیستی و دنیا دوستی را به آن تزریق نماید. او در واقع جامعه را از ایمان تهی کرد و فرهنگ دنیاگرایی را با نام اسلام بر مردم تحمیل نمود. تمام حقیقت دین، برقراری ارتباط انسان با عالم ملکوت است، و معاویه با حیله و تزویر خود مسیر اصلی شریعت محمدی را از حقیقت خود منحرف، و آن را به سوی تفکر اومانیستی روم سوق داد.

 

اگر می‌­بینیم در صحرای کربلا با نام دین در برابر امام حسین (علیه­السلام) می‌­ایستند و دینداری امام بر حق را مورد تردید قرار می‌­دهند. اگر می‌­بینیم که برای کشتن اولیای خداوند نام خدای متعال را بر زبان جاری می‌­سازند و به زعم خود تقرب الی الله پیدا می‌­کنند، و اگر می‌­بینیم که دلیل همه­ی ظلم­های خود به اباعبد الله الحسین و خانواده­اش را بغض امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) ـ که مظهر حق و تجلی اسلام راستین است ـ بیان می‌­کنند، همه و همه نتیجه­ی وارونه کردن پوستین دین و جداسازی عصاره­ی اصلی دین از پیکره­ی دین می‌­باشد.

کسانی که در مقابل نماز، سخن از ـ به اصطلاح ـ قلب پاک به میان می‌­آورند! کسانی که یک روز در مجلس عزاداری هستند و روز دیگر در مجلس رقص و آواز! و آن­گاه در عقیده­ی خود هر چیزی را به جای خود نیکو می‌­دانند! کسانی که دنیا در چشمشان بزرگ است و آخرت در نگاه‌شان کوچک! کسانی که اهل دنیا را تکریم می‌­کنند، و اهل عقبی را تحقیر! همه و همه دنباله­رو فرهنگ معاویه هستتند. تنها دوای این درد‌ها هم شستشو دادن جسم و جان خود با رایحه­ی خوش حکمت حسینی است؛ لذا برای کنار گذاشتن رذایل اخلاقی و اعتقادی باید دل به حکمت حسینی بسپاریم و چشمانمان را به یاد کربلا شستشو دهیم.

 

امام حسین (علیه­السلام) قیام کرد تا این نظام ارزشی و دروغین معاویه را رسوا سازد و انسان را از اسارت زمین و زیورهای دنیوی نجات دهد. آن حضرت قیام کرد تا راه فراموش شده­ی آسمان را به مردم نشان دهد، راهی که در آن، ارزش واقعی خود را در پشت کردن به تعلّقات دنیوی و رسیدن به قلّه­های معنویت و انسانیت ببینند. اصولا در مقام بصیرت عظمای امام حسین (علیه­السلام) دو شاخصه به چشم می‌­خورد: اولّین شاخصه آن است که در نزد ایشان تنها کسی که بزرگ است خدای سبحان است و دومین شاخصه هم این است که در نزد ایشان یزیدیان و معاویه­صفتان بسیار کوچک و حقیر هستند. از کوچکی آن­‌ها همین بس که عزّت خود را در کاخ­‌ها و مظاهر دنیوی می‌­دانند! زمین زیر پای انسان است و آسمان بالای سر او؛ امیرالمؤمنین (علیه­السلام) می‌­فرماید: «قِیمَةُکُلِ‏امْرِئٍ‏ مَا یُحْسِنُه‏؛ ارزش واقعی هر کس به اندازه­ی چیزی است که دوست می‌دارد». کسی که شیفته­ی دنیا شود ارزشش به اندازه­ی‌‌ همان دنیا خواهد بود، و کسی که عاشق خدا و عالم ملکوت شود، به چنان قیمتی دست پیدا می‌­کند که جز خداوند، کسی ارزش واقعی او را نمی‌­داند. کسی که معشوقش را دنیا قرار دهد، خود را به حقارت کشانده و کسی که معشوقش را در آسمان­‌ها جستجو کند، به عزت و سربلندی دست می‌­یابد. در قرآن کریم آمده است که: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَ‌ها؛ ما آن­چه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم». [1] ‏ همه­ی چیزهایی که روی زمین هستند، تنها زینت زمین است، نه زینت انسان! مقام انسان بالا‌تر از آن است که دنیا بتواند زینت و مایه­ی افتخار او باشد. زینت انسان تنها در ارتباط با عالم معنا و خلوت با خدای یکتا است.

یزیدیان و معاویه صفتان، پوچ هستند، چون ارزش خود را در دنیا می‌­دانند، و حسینیان بزرگ و عزیز هستند، چون دل از دنیا برکندند و با عالم ملکوت پیوند خوردند.

 

اشاره:

 

وجود مقدس علی (علیه­السلام) بهترین ملاک برای ارزیابی دین صحیح از دین ناصحیح است. روی همین اساس است که پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) فرمود: «عَلِیٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُّ مَعَه». معاویه که سعی در وارونه جلوه دادن اسلام دارد، تمام تلاش خود را به کار بست تا چهره­ی علی (علیه­السلام) را وارونه جلوه دهد و او را از چشم مردم بیندازد. در کتاب شریف الغدیر چنین آمده: معاویه به «سمر؟ بن جندب» یکصد هزار درهم بخشید، تا روایتی را علیه علی (علیه­السلام) جعل کند. معاویه می‌­خواست: آیه­ی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضى از مردم، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» [2] ـ که در به تصریخ شیعه و سنی در لیله المبیت در حق علی (علیه­السلام) نازل شده بود، ـ به نام «ابن ملجم مرادی» کند و در مقابل شهادت دهد که این آیه در حق علی (علیه­السلام) نازل شد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فی‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام‏؛ و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏شود (در ظاهر، اظهار محبّت شدید مى‏کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏گیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسخت‏‌ترین دشمنانند.» [3] ‏سمره بن جندب که این کار را دروغ بزرگی می‌­دانست، از انجام آن امتناع ورزید، تا این­که بالأخره آخرت خود را در مقابل چهارصد هزار درهم فروخت و این عمل ننگین را انجام داد! [4]

 

معاویه در آخر خطبه­ی خود می‌­گفت: «اللهم إنَّ اباتراب ألحد فی دینک، و صدّ عن سبیلک، فالعنه لعنا وبیلا؛!!! خداوندا! علی دینت را به الحاد کشانده و راه تو را مسدود کرده، پس...!!!». آن­گاه به همه­ دستور داد تا در منبرهای خود امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) را این­گونه لعن کنند. قوی از بی‌امیه نزد معاویه رفتند و به او گفتند: تو در مورد علی به آرزوی خود رسیدی؛ چرا دست این مرد بر نمی‌­داری؟! معاویه گفت: به خدا قسم این کار را ترک نمی‌­کنم تا آن­که بچه­‌ها با بغض او بزرگ شوند و بزرگ­تر‌ها با کینه­ی او به پیری برسند و (در آینده) هیچ کس فضیلتی از او به یاد نداشته باشد.


پی نوشت‌ها: [1]. سوره­ی کهف، آیه­ی18. [2]. سوره­ی بقره، آیه­ی 207. [3]. سوره­ی بقره، آیه­ی204. [4]. الغدیر، جلد2، صفحه­ی


:: بازدید از این مطلب : 767
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجری قمری به دست ولید بن عبدالملک به شهادت رسید.

به گزارش سیرنیوز؛ امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود. امام سجاد علیه السلام در اوضاع ناگوار اجتماعی آن روز که ارزش های دینی دست خوش تغییر و تحریف امویان قرار گرفته بود، مهمترین کار خویش را در زمینه برقراری پیوند مردم با خدا، با دعا آغاز کرد. چنین بود که مردم تحت تأثیر رو حیات آن حضرت قرار گرفتند و شیفته مرام و روش او شدند و بسیاری از طالبان علم و دانش در مسلک راویان حدیث او در آمدند و از سرچشمه زلال دانش وی که برخاسته از علوم رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علیه السلام بود، بهره ها جستند. شرایط، مقتضیات و رسالتها در عصر امام سجاد علیه السلام: اقتدار حکومتهای جبار و ظالم عصر، نظارت شدید و سختگیریهای بسیار بر مخالفان سیاسی بویژه شیعیان، سرکوبی قیامها با کشتارهای بی رحمانه، جهالت سیاسی و مذهبی مردم، شیوع بی دینی و مفاسد اخلاقی، و قلت یاران و مجاهدان واقعی، از جمله موانعی بودند که نگذاشتند امام سجاد علیه السلام به صورت مسلحانه قیام کنند. مردم مسلمان عصر امام علیه السلام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعتها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود. در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد علیه السلام، احیای مجدد اسلام ناب محمدی (ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت علیه السلام، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود. امام علیه السلام می باید در برابر حقایق سیاسی اسلام روشنگری می کردند بویژه که درباره امامت و رهبری و افشاگری علیه حکومتهای غاصب و ظالم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود که شیعیان و مسلمانان را برای مبارزه و جهاد علیه ظلم، بدعت و گمراهی آماده می ساختند. آن حضرت موفق شدند که در سخت ترین شرایط و با استفاده از ظریفترین شیوه های تبلیغاتی و مبارزاتی، در اهداف خویش موفق و پیروز شوند. سرانجام امام علیه السلام در راه پایداری و استقامت در این جهاد مقدس، به مقام والای شهادت نایل شدند. نقش امام سجاد در تربیت موالی : "موالی" یعنی: عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده. همچنین از جمله موضوع شایع در قرن اول و دوم هجری تربیت موالی بود. این افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نیز آمادگی کسب علم و نیز با احساس ضعفی که ایشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند که آن را جبران کنند، به خوبی در زمینه حدیث کار کردند و در نتیجه توانستند در مدت زمانی کوتاه از فقها و محدثین مراکز عمده اسلامی شوند. این افراد در خانواده های مختلف عرب، تربیت شده بودند که طبعاً انگیزه های سیاسی و مذهبی جاری و مرسوم در آن قبایل و عشیره ها، به اینان نیز سرایت کرده بود، به ویژه کوفه، بیشتر گرایش شیعی داشت و "موالی" آن نیز چنین بودند، از این رو اهل بیت علیهم السلام نیز از این ویژگی برای تربیت موالی استفاده کردند. در این میان، سیاست علی بن الحسین علیه السلام شایان توجه بسیار است. امام می کوشید تا در مدینه، با تربیت طبقه "موالی"، راه را برای آینده باز کند. و اسلام صحیح و سلیم را به آنان (که زمینه کافی داشتند) انتقال دهد، پس با شخصیتی که امام داشت به شایسگی می توانست در روحیه موالی اثر بگذارد و احساسات شیعی را به آنان انتقال دهد. استاد "سید جعفر مرتضی" در تشریح سیاستهای امام سجاد علیه السلام و به منظور بخشیدن حیاتی نوین به مکتب جعفری، اشاره به این نکته دارد که آن حضرت غلامان را می خرید و آنان را آزاد می کرد، به طوری که به نوشته "سید الاهل" : غلامان این مسئله را دریافته، شور و شوق فراوانی داشتند که مشمول اقدام امام شوند. امام نیز در هر سال و ماه و روز و به مناسبت هرحادثه، آنان را آزاد می ساخت. به طوری که در مدینه قریب به یک لشگر از موالی آزاد شده و کنیزکان رهایی یافته، به سر می بردند که تمامی آنها از موالی امام سجاد علیه السلام بودند. و شمار آنها به 50 هزار تن یا بیشتر می رسید. مؤلف محترم "اعیان شیعه" نیز می نویسد: او سودانیان را می خرید، حال آنکه هیچ نیازی به آنان نداشت. استاد "سید جعفر مرتضی" پس از ذکر این مطالب نتایج متعددی از این مسئله می گیرد و می نویسد: یعنی نتیجه چنین سیاستی، این بود که موالی، اهل بیت علیهم السلام نمونه های انسانیت و اسلامیت به شمار می رفتند. و آمادگی کامل داشتند تا در شرایط گوناگون در کنار آنها قرار بگیرند، شواهدی نیز وجود دارد که نشان می دهد "موالی" در مواقعی که علویین مورد ظلم قرار می گرفتند و یا بعضی از حکام به آنها ستم می کردند، به یاری آنها می شتافتند.



:: بازدید از این مطلب : 678
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 

خبرگزاری فارس: شام غریبان حسین(ع) اگر قدری با خویش خلوت کنیم، صدای ناله‌های اهل حرم را با گوش جان می‌شنویم.

خبرگزاری فارس: نوای جانسوز «منصور ارضی» برای شام غریبان + صوت

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، شام غریبان حسین(ع) از راه رسید. امشب امام سجاد(ع) به همراه زینب کبری(س)، کودکان، زنان و دیگر افراد اهل حرم اباعبدالله(ع) رخت اسیری بر تن می کنند. لحظات سخت و جانفرسایی است غم از دست دادن پدر از یک سو و از سوی دیگر غم اسیری و غربت!

امشب با طفلان ابا‌عبدالله همنوا می‌شویم و خود را در غم آنها شریک می‌دانیم.

منصور ارضی از مداحان و ذاکران با اخلاص اهل بیت علیهم السلام، روضه سوزناکی را از زبان دخت گرامی سیدالشهداء(ع) در شام غریبان حسینی خوانده است که تقدیم عاشقان و ارادتمندان امام حسین(ع) می‌شود.

 

 

 

بابای مظلومم، گیسو پریشانی، چرا برای من قرآن نمی خوانی؟

آه! تو مَه و من ستاره سحرم، در به درم به عشقت ای پدرم

یا ابتا حسین حسین بابا/ یا ابتا حسین حسین بابا

 




:: بازدید از این مطلب : 951
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
عضو شوراي مرکزي سابق جامعه اسلامي دانشجويان گفت: سکوت برخي از سياسيون و سران اصلاحات باعث شد که هتک حرمت در روز عاشورا شکل بگيرد.
سيد احمد حسيني در گفتگو با خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، با اشاره به فتنه سال 88 اظهارداشت:  مقام معظم رهبري فرموده   بودند که اگر فتنه گران در سال 88 به  رونداشتباه خود  ادامه دهند قطعا شاهد هتک حرمت در روز عاشورا خواهيم بود.

وي ادامه داد: افراد بوجود آورنده فتنه 88 تنها درصد ضربه زدن به نظام  اسلامي و مملکت بودند.

وي در ادامه  با بيان اينکه فتنه 88 به دليل سکوت برخي از خواص سياسي و سران نظام  اتفاق افتاد  تصريح کرد:  بصيرت بزرگترين کلمه‌اي بود که در آن زمان از سوي مقام معظم رهبري مطرح شد به اين معنا که در کجا بايد سکوت و کجا بايد حرفهايي گفته شود.

 اين فعال دانشجويي در ادامه با  بيان اينکه سکوت خواص سياسيون  باعث شد که در سال 88 عده اي در گمراهي به سر ببرند اظهارداشت: اين امر منجرشد تا خط مشي اين افراد هم از نظام اسلامي جدا شود و در کنار فتنه‌گران  قرار بگيرند  و از سوي ديگر  سعي ميکردند اسم خودشان را به ظاهر  در رديف فتنه‌گران تندرو قرار ندهند.

 وي در پايان گفت:  با وجود  شفاف سازي‌هايي که در  سال‌هاي اخير از سوي مقام معظم رهبري و اشخاص دلسوز نظام صورت گرفت  باعث شد که اطلاعات پشت پرده‌اي از کسانيکه غافل شدند ودر مسير فتنه گران گام برداشتند  کسب شود.



:: بازدید از این مطلب : 1001
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
تحلیل نقش حضرت زینب(س) در بیانات رهبری؛
 

 

 
 
ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضوع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید.
 

گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ روزهای محرم گذشت و به غروب عاشورا رسید؛ زمانی که دیگر مردی در کاروان کربائیان نبود مگر امام سجاد(ع) که ایشان هم بیمار بودند؛ یعنی همه کارهای بعد از عصر عاشورا بر عهده حضرت زینب بود.

 

ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضوع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید.


زینب کبری اولا: موقعیت را شناخت، هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعی تحوادث کشنده بعد از شهادت. ثانیا طبق هر موقعیت یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت.


عامل پیروزی خون بر شمشیر زینب بود

 

بعد از شهادت حسین بن علی که دنیا ظلمانی شد و دل‌ها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نور شد و درخشید. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی شد. شخصیت زینب در این حادثه آنچنان بارز است که انسان احساس می کند یک حسین دوم است در پوشش یک زن، در لباس دختر علی.


اینکه در عاشورا، خون بر شمشیر پیروز شد، عامل این پیروزی زینب بود، والا خون در کربلا تمام می شد. چیری که باعث شد این شکست نظامی ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعی دائمی شود، عبارت بود از: منش زینب کبری.

 

زینب کبری الگو است؛ الگو برای همه مردان و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب شناسی می‌کند و می گوید: شما نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص دهید؛ نتوانستید به وظیفه تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگر گوشه پیغمر بر روی نیزه رفت، عظمت زینب را اینجا می‌توان فهمید.

 

در همین راستا و برای شناخت مصائب وارد بر حضرت زینب و تحلیل نقش و جایگاه این بانوی بزرگ از نگاه رهبری انقلاب کمک می‌گیریم.


عظمتى که حضرت زینب در چشم ملت‌هاى اسلامى دارد، از چیست؟

 

زینب کبرى‌ یک زن بزرگ است. عظمتى که این زن بزرگ در چشم ملت‌هاى اسلامى دارد، از چیست؟ نمى‌شود گفت به خاطر این است که دختر على‌بن‌ابى‌طالب(علیه‌السّلام)، یا خواهر حسین‌بن‌على و حسن‌بن‌على(علیهماالسّلام) است. نسبت‌ها هرگز نمى‌توانند چنین عظمتى را خلق کنند. همه ائمه ما، دختران و مادران و خواهرانى داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبرى‌؟


ارزش و عظمت زینب کبرى‌، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانى و اسلامى او بر اساس تکلیف الهى است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هر کس چنین کارى بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) هم نباشد، عظمت پیدا مى‌کند. بخش عمده این عظمت از این‌جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین(علیه‌السّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانى روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت.


تصمیمی که حتی چهره‌های نامدار صدر اسلام در آن ماندند و نفهمیدند چه باید بکنند

 

قبل از حرکت به کربلا، بزرگانى مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌هاى نامدار صدر اسلام، که ادعاى فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگى و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ ولى زینب کبرى‌ گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه این‌که نمى‌فهمید راه سختى است؛ او بهتر از دیگران حس مى‌کرد. او یک زن بود؛ زنى که براى مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا مى‌شود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌هاى خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس مى‌کرد که حادثه چگونه است.


در آن ساعت‌هاى بحرانى که قوی‌ترین انسانها نمى‌توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانى کرد و او را براى شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌بن‌على هم که دنیا ظلمانى شد و دل‌ها و جان‌ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نورى شد و درخشید. زینب به جایى رسید که فقط والاترین انسانهاى تاریخ بشریت - یعنى پیامبران - مى‌توانند به آن‌جا برسند. (1)

 

عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی‌شد


واقعا کربلا بدون زینب،‌ کربلا نبود. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی‌شد. آن چنان شخصیت دختر علی (ع) در این حادثه از اول تا آخر، ‌بارز و آشکار است که انسان احساس می‌کند یک حسینِ دوم است در پوشش یک زن،‌ در لباس دختر علی. غیر از اینکه اگر زینب نیود بعد از عاشورا چه می‌شد، شاید امام سجاد هم کشته می‌شد،‌ شاید پیام امام حسین به هیچ کس نمی‌رسید. ...
 

دو بار اضطراب حضرت زینب

 

دو بار زینب احساس اضطراب کرد و به امام حسین این اضطراب را ذکر کرد. یک بار در یکی از منازل بود، بعد از ماجرای خبر شهادت جناب مسلم که حضرت آمدند و چیزهایی را نقل کردند و خبرهای گوناگونی می‌رسید. حضرت زینب، بالاخره هم یک زن هست با عواطف جوشان زنانه،‌با احساسات لطیف یک زن، و مظهر جوشش احساسات هم، همین خاندان پیغمبرند. در عین صلابت، در عین قدرت،‌ در عین شجاعت،‌ در عین مقاومت در مصائب، مظهر چشمه جوشان و زلال لطافت انسانی، ترحم انسانی هم باز همین خانواده است. ...
 

و زینب نه یک زن معمولی، خواهر امام حسین، خواهری که عاشقانه امام حسین را دوست می‌دارد؛ خواهری که شوهرش را رها کرد، خانواده‌اش را رها کرد با امام حسین آمد؛ تنها هم نیامد،‌ عون و محمد، پسرهایش را هم آورد. من احتمال می‌دهم که عبدلله بن جعفر حتی راضی نبود که پسرهایش بیایند، یقین ندارم که عبدلله راضی بود، اما زینب آنها را آورد، برای خاطر اینکه با خودش باشند در راه خدا اگر بنای جانبازی است، آنها هم شهید بشوند.
 

حالا در یکی از منازل بین راه احساس کرد که خطرناک است، رفت به امام حسین عرض کرد، برادر احساس خطر می‌کنم، من وضع را خطرناک می‌بینم. می‌داند مسئله، مسئله شهادت و اسارت است، اما در عین حال آن چنان هیجانِ حوادث او را زیر فشار می‌گذارد که به امام حسین مراجعه می‌کند، اینجا امام حسین چیز زیادی به او نگفتند، فرمودند: چیزی نیست، هر چه خدا بخواهد همان پیش خواهد آمد و قریب به این مضمون که «ما شاء الله کان» هرچه خدا بخواهد او خواهد شد.
 

دیگر ما از زینب کبری (س) چیزی نمی‌بینیم که به امام حسین گفته باشد یا سوال کرده باشد یا یک فشاری را در روح خودش احساس کرده باشد و به امام حسین منتقل کرده باشد، مگر در شب عاشورا.
 

اولِ شب عاشورا، آنجا هم آنجایی است که زینب کبری شاید بتوان گفت بی‌تاب شد از شدت غم. نقل می‌کند – راوی این قضیه امام سجاد (ع) است که حضرت بیمار بودند- امام سجاد نقل می‌کنند، می‌گویند در خیمه من خوابیده بودم،‌ عمه‌ام زینب هم پهلوی من نشسته بود و از من پذیرایی می‌کرد. خیمه پهلویی هم پدرم حضرت ابی عبدلله بود، نشسته بود و جُون –غلام ابی‌ذر – داشت شمشیر حضرت را اصلاح می‌کرد، خودشان را آماده می‌کردند برای نبردی که فردا در پیش داشتند. می‌گوید یک وقت دیدم پدرم بنا کرد زمزمه کردن و یک اشعاری خواند که مضمون این اشعار این است که دنیا رو گردان شده و عمر به انسان وفا نخواهد کرد و مرگ نزدیک است؛ «یا دهر اُفٍّ لک من خَلیلِ    کم لَکَ بالاشراقِ و الأصیل» این نشان‌دهنده این است که کسی که این شعر را دارد می‌خواند مطمئن است که به زدی و در زمان نزدیکی دنیا را مفارقت خواهد کرد.

 

امام سجاد می‌گوید من این شعر را شنیدم، پیام و معنای این شعر را هم درک کردم، فهمیدم امام حسین دارد خبر مرگ خودش را می‌دهد، اما خودم را نگه داشتم. ناگهان نگاه کردم دیدم عمه‌ام زینب به شدت ناراحت شد. برخاست رفت به خیمه برادر، گفت: برادر جان! می‌بینم خبر مرگ خودت را می‌دهی. ما تا به حال دلمان به تو خوش بود، وقتی پدرمان از دنیا رفت، گفتم برادرانمان هستند. برادرم امام حسن مجتبی وقتی به شهادت رسید، من گفتم برادرم امام حسین هست، سال‌ها به تو دل خوش کردم، به اتکای تو بودم، امروز می‌بینم تو هم خبر مرگ می‌دهی.
 

عصر عاشورا؛ تمام مردها به شهادت رسیدند و ...

 

البته زینب حق دارد ناراحت باشد. من تصور می‌کنم وضعیتی که آن روز برای زینب وجود داشته یک وضعیت استثنایی است. هیچ‌کدام از زن‌ها را و حتی امام سجاد را نمی‌توانیم با وضع زینب مقایسه کنیم وضعشان را. بسیار وضع زینب،‌ وضع سخت و طاقت‌فرسایی بوده،‌ تمام مردها در روز عاشورا به شهادت رسیدند. عصر عاشورا یک نفر مرد توی تمام خیمه‌گاه نبود مگر امام سجاد، که او هم مرض بود،‌آنجا افتاده بود و شاید در حالت اِغما به سر می‌برد.
 

حالا شما ببینید این خیمه‌گاه و اردوگاهی که در او هشتاد نفر، هشتاد و چهار نفر زن و بچه هستند و در میان یک دریای دشمن محاصره‌اند، اینها چقدر کار دارند؛ بعضی تشنه‌اند، بعضی گرسنه‌اند، یا بشود  گفت همه تشنه‌اند و همه گرسنه‌اند، دل‌ها هم لرزان و خائف است، جسدهای شهدا همه قلم‌قلم شده روی زمین افتاده است، بعضی برادر اینهایند، بعضی فرزند اینهایند. به هر حال یک حادثه بسیار تلخ و وحشت‌آوری است. یک نفر باید این جمعیت را جمع کند. آن یک نفر زینب است.
 

حال زینب در عصر عاشورا

 

زینب فقط این نبود که برادرش را از دست داده بود،‌ یا دو فرزندش را، یا بردارهای دیگرش را، یا این همه عزیزان را و هجده نفر جوانان بنی‌هاشم و اصحاب وفادار را. این‌هم بود و شاید این اهمیتش کمتر از آن هم نبود که در میان این همه دشمن،‌ بار سنگین اداره و حراست و مدیریت این خرگاه شکست‌خورده پراکنده شده و متفرق شده را به عهده دارد، حتی امام سجاد را هم بایستی او اداره کند، لذا زینب در آن چند ساعتی که بعد از حادثه اتفاق افتاد،‌ تا آن ساعتی که حرکت کردند و رفتند، و دشمن‌ها مشخص شد که با اینها چه کار خواهد کرد؛ در آن چند ساعت که یک شب تاریک و ظلمانی و سخت هم در میان این چند ساعت بوده، خدا می‌داند که به این زینب کبری چه گذشته است.

 

همچنین زینب در این چند ساعت دائماً در حال حرکت، در حال دوندگی پیش این بچه کوچک؛ دائماً بین این افراد حرکت می‌کند، اینها را جمع می‌کند، اینها را دل داری می‌دهد، اما یک وقت هم طاقت زینب به سر می‌رسید، خطاب به برادرش می‌کرد، به برادر شهیدش رو می‌کرد،‌ تنها ملجأ و مَلاذش او بود. در روایت دارد که زینب کبری آمد در بالای سرِ جسد کشته و مجروح و قطعه‌قطعه شده برادرش ایستاد، از ته دل فریادش بلند شد: «یا محمّداه صلی علیک ملائکة السماء» ای جدّ ما! ای پیغمبر! ملائکه بر تو صلوات و درود بفرستند، «هذا الحسین مُرَمَّلُ بالماء» این کشته فتاده به هامون حسین توست. (2)

 

کربلا نشان داد که زن در حاشیه تاریخ نیست


زینب کبرى‌ یک نمونه برجسته تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکى از مهمترین مسائل تاریخ نشان می‌دهد. اینکه گفته می‌شود در عاشورا، در حادثه کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزى، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد.
 

حادثه نظامى با شکست ظاهرى نیروهاى حق در عرصه عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزى که موجب شد این شکست نظامىِ ظاهرى، تبدیل به یک پیروزى قطعىِ دائمى شود، عبارت بود از منش زینب کبرى‌؛ نقشى که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلى چیز مهمى است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخى قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددى به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه زنده و ملموس است که انسان زینب کبرى‌ را مشاهده می‌کند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌اى در عرصه ظاهر می‌شود؛ کارى می‌کند که دشمنى که به حسب ظاهر در کارزار نظامى پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزى تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدى را به پیشانى او می‌زند و پیروزى او را تبدیل می‌کند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبرى‌ است.


زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که می‌توان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.

 

خطبه فراموش نشدنى زینب کبرى‌ در بازار کوفه یک تحلیل عظیم از وضع جامعه اسلامى است

 

آنچه که از بیانات زینب کبرى‌ باقى مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبرى‌ را نشان می‌دهد. خطبه فراموش نشدنى زینب کبرى‌ در بازار کوفه یک حرف زدن معمولى نیست، اظهارنظر معمولى یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه اسلامى در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنى‌ترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوى است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده‌اند، این جمع چند ده نفره زنان و کودکان را اسیر کرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا می‌کنند، بعضى هل‌هله می‌کنند، بعضى هم گریه می‌کنند؛ در یک چنین شرائط بحرانى، ناگهان این خورشید عظمت طلوع می‌کند؛ همان لحنى را به کار می‌برد که پدرش امیرالمؤمنین بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به کار می‌برد؛ همان جور حرف می‌زند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا:


 علت کم آوردن مردم کوفه در فتنه از زبان حضرت زینب

 

«یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعه‌گرها، اى کسانى که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کورى نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابى هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده مقابله با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسى شُدید که پشم را می‌ریسد، تبدیل به نخ می‌کند، بعد نخها را دوباره باز می‌کند، تبدیل می‌کند به همان پشم یا پنبه نریسیده. با بى‌بصیرتى، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌هاى خودتان را، گذشته خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعاى انقلابی‌گرى؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بى‌مقاومت در مقابل بادهاى مخالف. این، آسیب‌شناسى است.


زینب؛ زنی که الگو براى همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم است

 

با این بیان قوى، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت می‌کرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوى حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبى براى اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ یک عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همان‌هائى که مسلم را به دست ابن‌زیاد دادند، همان‌هائى که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همان‌هائى که آن روزى که باید با ابن‌زیاد در مى‌افتادند، توى خانه‌هایشان مخفى شدند - اینها بودند توى بازار کوفه - یک عده هم کسانى بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه می‌کنند، دختر امیرالمؤمنین را مى‌بینند، گریه می‌کنند. حضرت زینب کبرى‌ با این عده‌ ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف می‌زند.

 

او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمی‌شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان می‌دهد. این زن است که الگوست؛ الگو براى همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوى و انقلاب علوى را آسیب‌شناسى می‌کند؛ می‌گوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه‌تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه پیغمبر سرش بر روى نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا می‌شود فهمید. ...
 

انقلاب ما انقلاب زینبى است

 

انقلاب ما انقلاب زینبى است. از اول انقلاب، زنان یکى از برجسته‌ترین نقش‌ها را در این انقلاب ایفاء کردند. هم در خود حادثه بزرگ انقلاب، هم در حادثه بسیار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگین‌تر و دردناک‌تر و تحمل‌طلب‌تر نبود، یقیناً کمتر نبود. مادرى که جوان خودش را، عزیز خودش را، دسته گل خودش را هجده سال، بیست سال - کمتر، بیشتر - پرورش داده، با آن محبت مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را به طرف میدان جنگ می‌فرستد، که معلوم نیست حتّى جسد او هم برخواهد گشت یا نه. این کجا، رفتن خود این جوان کجا؟ که خوب، این جوان، با شور و هیجان جوانى، همراه با ایمان و روحیه‌ى انقلابی‌گرى، حرکت می‌کند و می‌رود. کار این مادر، از کار آن جوان اگر بزرگتر نباشد، کوچکتر نیست. بعد هم که جسد او را برمی‌گردانند، افتخار می‌کند که بچه من شهید شده. اینها چیز کمى است؟ این، حرکت زنانه، حرکت زینب‌گون در انقلاب ما بود. ...
 

جز زیبائى، چیزى ندیدم

 

وقتى که دشمن می‌خواهد زینب کبرى‌ را به آنچه که برایش پیش آمده، شماتت کند، می‌فرماید: «ما رأیت الاّ جمیلا»؛ جز زیبائى، چیزى ندیدم. برادرانش، فرزندانش، عزیزانش، نزدیکترین یارانش، اینها در مقابل چشمش قطعه قطعه شدند، به خاک و خون تپیدند، خونشان ریخته است، سرهایشان بالاى نیزه رفته است؛ می‌گوید جمیل، زیبا! این چه جور زیبائى‌اى است؟ این زیبائى را همراه کنید با آنچه که نقل شده است که زینب کبرى‌ حتّى در شب یازدهم نماز شبش ترک نشد. در طول دوران اسارت، انقطاع الى‌اللَّه‌اش، دلبستگى‌اش به خداى متعال، رابطه‌اش با خداى متعال سست نشد، کم نشد، بلکه بیشتر شد. این زن، الگوست. (3)
 

پی‌نوشت:

1- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار زنان پرستار؛ 22/8/70

2- بیانات مقام معظم رهبری در 20/7/63 (برگرفته از کتاب انسان 250 ساله)

3- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار زنان پرستار؛


:: بازدید از این مطلب : 969
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
رسانه‌هاي عراقي از تغيير رنگ تربت امام حسين (ع) به رنگ سرخ در صبح روز عاشورا خبر دادند.

به گزارش سیرنیوز به نقل از خبرگزاري نون الخبريه عراق؛ "علاء ضياءالدين" مدير موزه الحسينيه کربلا با تائيد اين خبر، افزود: تربت اخذ شده از نزديکترين مکان مقبره شريف امام حسين (ع) در روز عاشورا و در مقابل بازديدکنندگان به رنگ سرخ تغيير رنگ داد. اين در حاليست که شبکه تلويزيوني کربلا وابسته به‌ آستان مقدس امام حسين (ع) اين حرکت نادر را به صورت مستقيم پخش کرد. در همين حال، برخي از نمايندگان پارلمان عراق با حضور در اين موزه، به بازديد از اين تربت خاک کربلا پرداختند. گفتني است؛ روز گذشته در بين بازديدکنندگان از موزه کربلا و همزمان با تغيير رنگ تربت خاک امام حسين (ع)، حسين الشهرستاني معاون نخست وزير عراق در امور انرژي نيز حضور داشت.



:: بازدید از این مطلب : 1174
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 
میلیونها شیعه مسلمان در سراسر جهان مراسم گراميداشت تاسوعا وعاشوراي حسيني را برگزار کردند.
به نقل از پرس تی وی، ارادتمندان و عاشقان شهیدان کربلا در کشورهای منطقه شرق آسیا ، دیشب و امروز با حضور در حسینیه ها در ژاپن، کره جنوبی و کره شمالی در سوگ شهادت حضرت سید الشهدا و یاران از جان گذشته اش عزاداری کردند.
شیفتگان مکتب و آرمان امام حسین(ع) در پکن با حضور در حسینیه سفارت ایران ، یاد شهیدان مظلوم کر بلا را گرامی داشتند و در مصیبت جانسوز شهادت امام حسین(ع) و یاران فداکارش اشک ماتم ریختند و بر سینه زدند.
در این مراسم که دانشجویان ، بازرگانان ، مسوولان و کارکنان نهادهای ایرانی و خانواده های آنان همچنین عاشقان امام حسین(ع) از لبنان ، جمهوری آذربایجان ، افغانستان ، پاکستان ، چین و کویت حضور داشتند حجت الاسلام و المسلمین رضا حاج ابراهیم استاد دانشگاه و روحانی اعزامی از ایران درباره فلسفه عاشورا به عنوان نماد و مظهر بندگی و ایثارگری مطالبی بیان کرد.
مراسم عزاداری همچنین در شهرهای مختلف چین ازجمله ، گانسو ، نین شیا ، سین کیانگ ، گوانگجو ، شانگهای و هنگ کنگ با حضور عزاداران حسینی برگزار شد.
مراسم گرامیداشت تاسوعای حسینی دیروز و دیشب با حضور گسترده عاشقان امام حسین (ع) و یاران با وفایش در حسینه ها و تکایایی شهرهای آلماتی، استانه پایتخت و دیگر شهرهای جمهوری قزاقستان برگزار شد.

در این مراسم که جمعی از ایرانیان، افغان ها اتباع جمهوری آذربایجان مقیم قزاقستان و دیگر ملیت ها شرکت داشتند با حضور در حسینیه ثامن الائمه یاد و خاطره آزادگی امام سوم شیعیان امام حسین (ع) را گرامی داشتند.
در این مراسم سخنرانان به تشریح علل ماندگاری واقعه عاشورا پرداختند و در ادامه مداحان با قرائت اشعاری عزاداران را در سینه زنی همراهی کردند.
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی با حضور عاشقان اباعبدالله حسین(ع) در شهر بیشکک پایتخت جمهوری قرقیزستان برگزار شد.
در شب سالگرد عاشورای حسینی ایرانیان؛ افغان ها ؛ پاکستانی ها و اتباع جمهوری آذربایجان مقیم قرقیزستان با حضور در مسجد امام علی (ع) شهر بیشکک،مظلومیت امام سوم شیعیان(ع) را به سوگ نشستند.
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی عصر دیروز در 30 مسجد و حسینیه در سراسر کشور روسیه برگزار شد.
مراسم عزاداری شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و 72 یار باوفایش همزمان با ده منطقه مسلمان نشین روسیه که میزبان شیعیان هستند در سه مسجد اصلی شهر مسکو نیز برگزار شد.
مسجد خاتم النبیاء شهر مسکو پذیرای ایرانیان و افغان های مقیم این شهر بود که در سوگ سرور و سالار شهیدان با قرائت زیارت عاشورا نوحه خوانی کردند و در غم مظلومیت اهل بیت علیهم اسلام بر سر سینه زدند و اشک ماتم ریختند.
مراسم عزاداری عاشورای حسینی با حضور جمع زیادی از ایرانیان و ایتالیایی های مسلمان در رم برگزار شد.
این مراسم با سخنرانی، نوحه خوانی مداحان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نوحه خوانی و سینه زنی عزادارن برگزار شد.
همزمان با رم مراسم سوگواری مشابهی در دیگر شهرهای بزرگ ایتالیا مانند ناپل در جنوب و میلان و تورینو در شمال این کشور هم برگزار شد.
شیعیان مقیم نیویورک در ظهر عاشورای حسینی، مراسم عزاداری و سینه زنی در سوگ شهادت سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را در مسجد امام علی (ع) این شهر برگزار کردند.
این مراسم با حضور عزادارنی از شیعیان ایرانی، افغانی، تاجیک و دیگر کشورها، با شور و اندوه فراوان برگزار شد.
شیفتگان خاندان عصمت و طهارت در تاجیکستان در غم شهادت حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) نماز ظهر عاشورا را اقامه کردند.
عزاداران حسینی همچنین به یاد آخرین نماز سید مظلومان در ظهر روز عاشورا نماز جماعت را اقامه کردند.

بحرین


پیشاور


حیدرآباد


ترکیه


میانمار


:: بازدید از این مطلب : 752
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 
پناهیان - شب 11 محرم - دانشگاه امام صادق (ع)؛
 

خداوند معمولاً وقتی می خواهد عبد بودن را امتحان کند این کار را با مفهوم ولایت انجام می‌دهد و ...

 
 
 
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام پناهیان در شام غریبان اباعبدالله الحسین (ع) در دانشگاه امام صادق (ع) به سخنرانی پرداخت که بخشی از آن در ذیل آمده است:
 
خیلی از اوقات تعاریف دیگری از دین برای ما می‌شود، یکی از این تعاریف خوب بودن است؛ یعنی کار خوب انجام دهیم و پاداش بگیریم، ضمن اینکه این حرف غلطی نیست، اما به وضوح می توان تشخیص داد که این حرف دلنشین نیست؛ ما به دنیا نیامده‌ایم تا خواسته‌های اصیل خود را کنار بگذااریم، بلکه باید خواسته‌های نفسانی خود را زیر پا بگذاریم. ما نیامده‌ایم تا عشق و علاقه‌ ذاتی به خداوند را زیر پا بگذاریم.
 
خوب بودن به این معنا نیست که از خواسته‌های عمیق دل خودمان بگذریم، اما باید خواسته‌های سطحی دل را قربانی کرد؛ چرا که این دو با هم جمع نمی‌شوند و با هم تعارض دارند.
 
دین برنامه‌ای برای پاسخ ما به خواسته‌های عمیق جان است؛ چرا که دین همان فطرت است، اگر کسی در زمینه تهذیب نفس بررسی کند، خواسته های عمیق خد را پیدا می‌کند؛ دین خواسته‌های انسان را مدیریت می‌کند.
 
اگر به خواسته‌های سطحی بپردازیم، خواسته‌های عمیق بی‌پاسخ می‌مانند و موجب سرگشتگی و حیران انسان می‌شود.
 
محور و مهم‌ترین خواسته‌های عمیق ما چیزی جز عبودیت نیست؛ همان‌طور که یک کودک در ابتدای زندگی تمام عشقش بندگی نسبت به پدر و مادر است، بی دلیل دوست دارد در آغوش مادر باشد یا کنار پدر و مادر باشد، این رفتار کودک نشان دهنده فطرت انسان در رابطه با پرودگار؛ اولیای خدا همین‌ رابطه را با پرودگار داشتند.
 
انسان باید این رابطه را که در درونش وجود دارد، پیدا کند؛ مفهوم کمال، به خود رسیدن است؛ غربی‌ها در علوم انسانی بر برش هایی از زندگی انسان نگاهی می‌کنند؛ چرا بعضی از مفاهیمی که در علوم انسانی غربی وجود دارد، در قرآن کمتر به آنها پرداخته شده یا اصلاً پرداخته نشده است؟
 
آیا این تصادفی بوده است؟ آیا این نشان دهنده رشد بشر است که از قرآن جلو  زده است؟ یکی از اصطلاحات قرآن حب است، یعنی خود را دفن کردن و انسان این را انکار می‌کند.
 
بعضی از مفاهیمی که تحت عنوان علم عرضه می‌شود، حتی ارزش نقد کردن هم ندارند؛ اگر ذهن انسان محدود نشده باشد، می‌تواند درک کند حدیث پیامبر را که می فرمایند من برای اتمام مکارم اخلاق برگزیده شده‌ام؛ این حدیث در واقع زیرمجموعه همان عبودیت است.
 
یکی از نتایج عبودیت، سامان گرفتن حیات اجتماعی است؛ عبادت یعنی همه نیازهای من به کنار، و مستقیماً با خدا صحبت بشود. ما برای عبودیت آفریده شده‌ایم؛ چرا که شرط قبولی تمام اعمال ما در قبولی عبادتی مثل نماز است.
 
اگر نماز پذیرفته شود خوبی های دیگر انسان نیز پذیرفته می‌شود؛ چرا که هدف عبودیت است و انسان مستقیماً در این مورد با خدا صحبت می‌کند؛ مرحله‌ اول عبودیت این است که انسان در متن عبادات بیندیشد و متن عبادت، نماز است. 
 
انسان باید عبد بودن خود را بپذیرد؛ انسان عاشق عبد بودن آفریده شده است، ولی کار بدان جا می‌رسد که از عبد بودن متنفر می‌شود. 
 
اولین قدم رضایت است و کسی بدون راضی بودن به عبادت پروردگار عالم نمی‌تواند قدم از قدم بردارد
 
انسان باید به عبد بودن خود رضایت دهد. 
 
وجوه مختلف عبودیت را در مناجات امیرالمومنین(ع) می‌توان دید.
 
دوزخ برای عبد نقش تربیت کنندگی دارد 
 
پس مرحله‌ اول لذت فطری از عبد بودن باور و رضایت است، مرحله‌ دوم این است که انسان دوست داشته باشد عبدتر شود. انسان‌ها باید به حقیقت وجودی خود که عبد بودن است، توجه کنند و به این عبد بودن راضی باشند. 
 
گفته شد که عبادت با اطاعت فرق می‌کند، همان طور که ما پلیس را اطاعت می‌کنیم، ولی عبد پلیس نیستیم. 
 
هر چه انسان اطاعتش از اوامر پروردگار بیشتر باشد، بیشتر عبد بودن خود را درک می‌کند.
 
عبد بودن چگونه است؟
 
در روایت آمده است که خداوند متعال دوست دارد بندگانش را به اطاعت بکشد، خلاف آن چیزی که بنده می‌خواهد.
 
اطاعت خداوند در مخالفت با هوای نفس است
  
خداوند بندگان را به بندگی خود دعوت می‌کند، به شرطی که کسی برای خود بندگی، کیسه ندوزد.
 
هر کس به خوبی‌ها علاقه‌مند شود خداوند وی را با خوبی‌ها امتحان می‌کند، همان طور که حضرت ابراهیم را با اسماعیل(ع) امتحان کرد.
 
انسان بنا نیست کار خوب انجام دهد، بلکه باید دستور خداوند را انجام دهد؛ خداوند انسان‌های خوب را زیاد امتحان می‌کند. 
 
افراد مذهبی که عبد باشند، انعطاف‌پذیر و انتقادپذیر هستند 
 
بعضی انسان‌ها خیلی خوب می‌شوند، ولی عبد نمی‌شوند؛ چرا که عبد بودن با خوب بودن فرق می‌کند.
 
ما به عاشورا نیاز داریم تا آدم قبل را به عبد تبدیل کند
 
داستان حضرت موسی و حضرت خضر نشان دهنده‌ عظمت حضرت موسی (ع) است؛ چرا که حضرت موسی با آن مقام و عظمت، فهم و درک خلاف‌های آشکار را از پیامبر دیگر می‌دید، ولی ایمانش را از دست نداد و فقط سوال کرد. 
 
عبد در مقابل مولا انعطاف پذیری دارد، ولی خوب بودن این طور نیست؛ چرا که شیطان با 6000 سال عبادت در مقابل خدا ایستاد، ولی اگر موجود بدی بود نمی‌توانست در مقابل خدا بایستد. در کربلا آدم‌های خوب که عبد نیستند بزرگترین جنایت بشریت را انجام دادند.
 
آدم‌های بد مگر چقدر ظرفیت بدی دارند، آدم‌های خوب باید مواظب خود باشند.
 
پس به این نتیجه می‌توان رسید که ما باید عبد باشیم نه خوب؛ خوب بودند بدون انعطاف در مقابل مولا هم انحطاط است؛ خداوند معمولاً وقتی می خواهد عبد بودن را امتحان کند این کار را با مفهوم ولایت انجام می‌دهد و کارکرد اصلی امام همین است. باید دید چه مقدار به عهده امام است و چه مقدار بر عهده ولایت فقیه؛ از اینجا می توان فهمید که چرا امام عصر (ع) در غیبت است؟ کسی که امام جامعه است، اوامری دارد که خیلی‌ها آنها را دوست ندارند.
 
آیا راز عبودیت در ولایت مشخص می شود؟ امام حسین (ع) می‌فرماید: خداوند انسان‌ها را می‌آفریند تا او را بشناسند، بعد از اینکه شناختند، بندگی او را بکنند و با عبادت او، از عبادت دیگران مستقل شوند.
 
امام حسین (ع) در مورد معرفت خدایی می‌فرماید: معرفت مردم هر زمان، امام آنها می باشد.
 
اولین درگیری اجتماع تاریخ بشر قتل‌ هابیل توسط قابیل بود و اوج این درگیری در کربلا دیده می‌شود؛ آخرین نبرد عالم هم نبرد میان هابیلیان و قابیلیان خواهد بود.


:: بازدید از این مطلب : 935
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()